5.31.2012

.

گودر قبلی ساخت آلمان بود، این یکی چینیه

.

شب وقتی برق میره چند لحظه طول می‌کشه تا بفهمیم برق نیست

.


از آش مردما متنفرم

.

گودر که رفت، شب‌جمعه دیگه چیزی برای از دست دادن نداشتیم.‏

.

یه وبلاگهایی هم هستن که دلت می‌خواد بری یقه صاحابشو بگیری و بگی خب بنویس دیگه لعنتی، داری چکار می‌کنی؟

5.30.2012

.


اگه خونواده درست حسابی داشتیم که پای اینترنت نبودیم

.

من اگه زن داشتم میشوندمش رو زانوم، روی اون زانوم هم لپ‌تاپم

5.29.2012

.


نسبت مرزه به ترخون مثل نسبت جعفری است به گشنیز

5.25.2012

.


عشق یعنی وقتی دوتا کباب دارم یکیشو خودم بخورم یکیشو ببرم از سوراخهای ضریحش بندازم تو اونم بخوره

5.24.2012

.

کسی که مذاکرات فقط با او سازنده است

.

ناله می‌کرد خوابوندمش

5.23.2012

.

یه روز برگرده بهت بگه تموم :* هایی که واست فرستادم به لُپت بود

.

بوس کمیتی برداری است، هم جهت دارد هم مقدار.‏
برعکس،  بغل کاملن اسکالر است.‏

.

گودر جایی بود که نمی‌کردی ولی خوشت میومد

.

بهونه‌ی سفت علت و علت شل بهونه است

5.21.2012

.

زخمهای زندگی‌تان را با کمپوت آناناس التیام بخشید

.

بی گودر خرداد شهریوره، آذره

5.20.2012

.

ما به خرداد کیری عادت داریم

5.17.2012

.

دیگه شب‌جمعه هم شده پنجشنبه‌شب

.

تخت تو را می‌خواند

[ تبلیغ پتوی لایکو ]

.

قدم به قدم تلفن عمومی گذاشته اند تا به تو زنگ بزنیم.

.

بچه سه ساله کلن شصت سانت ارتفاع دارد لذا نمی‌شود دستش را موقع راه رفتن گرفت و کشید، دست بچه به سادگی از کتف کنده می‌شود اما مثلن می‌توانید از نوعی افسار کمک بگیرید

.


گذرگاه فرار را برای وسایل سنگین ترمز بریده ای که اسیر شیب جاده شده اند می‌سازند. تابلو هم میزنند که دیویست متر مانده به گذرگاه فرار، صد متر مانده به گذرگاه فرار، گذرگاه فرار اما از همه بدتر تابلوی آخرین گذرگاه فرار است که واقعن به سادگی نمی‌شود از کنارش رد شد، حتی اگر ترمزها مشکلی نداشته باشند.

.

مال من استرالیاست، مال شما کجاست

5.13.2012

.

اخلاقیاتم را گاز می‌زنم و به تو فکر می‌کنم

.

یکی هم باشه باهاش هیچ سانسوری نداشته باشی

5.12.2012

.


با آنهایی که دل خوشی از مرگ ندارند آنقدر ساده در مورد مرگ صحبت نکنید

.

طرقبه یه قبرستونی داره روی تپه‌هایی سرسبز و مشرف به کوه دشت و بسیار عالی برای ماندن ولی از همه مهتر این است که همه در مسیر برگشت از طرقبه و با شکمهای پر از کباب به سراغت خواهند آمد.‏

.


همه‌ در یک شهر زندگی می‌کنیم و در طول هفته بارها از مکانهایی مشترک عبور می‌کنیم اما ناهمزمان.